نتایج جستجو برای عبارت :

3اُم لعنتی هنگ نکن انقد!

برای کسی که تصویر سازی یا فیلم سازی کار میکنه مسلما شرط اول اینه که حوصله و خلاقیت داشته باشی اما چرا امشب نمیتونم ؟!
خب یه تیزر تبلیغاتی دارم طراحی میکنم برای یک هیئتی ، ی هفتس قراره روش کار کنم ، این کارو بار ها انجام دادم اما این بار خواستم متفاوت باشه پس زدم ... ، اصاً بیخیال چرا بیخودی حوصلتون و سر ببرم!
خلاصه که پروژه اینقددد سنگین شد که لپ تاپ دائما هنگ میکنه و فشار بهش میاد :"(
ساعت سه و نیم صبحه ، کار رو ول کردم دارم بلاگ مینویسم
این چیه که
بشدت حس میکنم اختلال دوقطبی گرفتم.
گاهی انقد غمگین و تنهام ک هیچی نمیتونه حالمو خوب کنه.
و گاهی انقد سرخوش ک بقیه رو هم میخندونم با خل بازی طورها م.
انقدر زودرنج و حساس و شکستنی ک اشکم دم مشکم منتظره ...
و هیچکس نمیدونه.
و همه میگن چرا انقد خسته ای.
انقد میخوابی؟
انقد سردرد...
چرا من از یه سوراخ دو و حتی سه بار گزیده شدم؟
چرا اجازه دادم؟


+حال آوا:
#حاصل عمر #همایون شجریان
#کجا باید برم #روزبه بمانی
فقط میخوام بدونم کجایی:)فقط...میخوام بدونم تو این هوای سرد بهار کجایی...میخوام بدونم سال نوتو کجا بودی...آخه...واقعا دلت میاد؟...مامانت...انقد گریه کرده بود صداش میلرزید...اونا که هم سن تو نیستن درکت کنن...انقد دوسش داشتی که به خاطرش همچین کاری کنی؟فکر نکنم...و جای سختش همینجاست...کی داره آزارت میده...کی مجبورت کرده....اینا میگن....:)برگرد خونه...توروخدا برگرد...انقد حماقت نکن...زندگیتو خراب نکن...هرچی هست این راهش نیست...یه اسم بهم دادن...گفتن پیش اونی...انقد
متن آهنگ بهنام بانی دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکن نرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم می پره داری تنهام می ذاری مثل همهدل نکن آخه دلم به مو بنده بری دیگه لبام نمیخنده مگه آدم از عشقش انقد ساده رد میشهآروم آروم اومدی به دلم نشستی تو منو مثل همه شکستی تو مگه کسی که انقد عاشق بوده بد میشه.
چجوری میتونی انقد عوض شی آخه دلت بگو خسته شد از چی منی که با همه خوب و بدت ساختمچجوری دلت میاد بری ساده بگی که مثل تو واسم زیاده منو کی
من هیچی از این دنیا نمیخوام 
فقط میخوام خانواده مون دور هم جمع باشه من مامان بابا ابجی و داداش و‌مهربون‌ و خوشحال 
دلم میخواد داد بزنم جیغ بکشم بگم که این رسمش نیس ک انقد شأن و شخصیت خودمو میارم پایین ... انقد خودمو دست کم میکیرم ... باید بیشتر از اینا خودمو دوس داشته باشم
خدایا این رسمش نیس ک داداشم انقد احساس بدی داشته باشه ب خاطر اتفاقایی ک براش افتاده درسته یه کارایی کرده امااا خودت کمکش کن و حقشو بگیر به همون وجهی که خودت بهتر از همه میدون
میگه پدر و مادر هرکاری میکنن وظیفه شونه. بچه اوردن "باید" وظایفشونو نسبت بهش انجام بدن هیچ حقی هم به گردن ما ندارن. بچه های این دوره انقد گرفتارن که خیلی هنر کنن از پس زندگی خودشون بربیان...
 
 
به این فکر میکنم بچه های این دوره انقد گرفتارن که به پدر و مادرشون رسیدگی نمیکنن یا بالعکس ... 
با خودم فکر میکنم بچه هایی که انقد رویاشونو میبافم ممکنه وقتی بزرگ شن این حرفو بزنن؟
مگه میشه از نگات
دل برید و خسته شد
تو خود عشقی و عشق
کم میاره پیش تو
کاش یه جوری بشه که چشم به راهت نشینم
مثلا تو باشی من واسه بمیرم
اون چشمات منو دیوونه کردن آخرش انقد خوبی که من دلم نمیشه باورش
اون چشمات منو دیوونه کردن آخرش انقد خوبی که من دلم نمیشه باورش
دانلود آهنگ جدید مهراد جم
تو گل شقایقم تک تک دقایقم واسه اون تک گل باغی
شب با تو شیرین میشه حالا دیدی میشه میشه که همیشه باشی
اون چشمات منو دیوونه کردن آخرش انقد خوبی که من دلم نمیشه باورش
او
امشب داغونم... خیلی داغون 
انگار که تمااااام دنیا خراب شده روی سرم... ولی گریه ام نگرفت.. نمیدونم چرا گریه ام نمیاد... درعوض تا دلت بخواد خندیدم، انقد که دوستام نگرانم شدن.. رفتن واسم آرام بخش آوردن.. باورت میشه!؟ 
امشب حال اون شبی و دارم ک فهمیدم عاشق شدی... همون شب با همون استوری لعنتی فهمیدم! 
اون شبم خیلی خندیدم عین امشب یادمه دقیقا...
انقد حالم بد شد که قید ادبیات 3 واحدی و زدم... اون شبم فقط میخندیدم ولی کسی نفهمید خندم از درده نه از سر سرخوشی
امش
امشب داغونم... خیلی داغون 
انگار که تمااااام دنیا خراب شده روی سرم... ولی گریه ام نگرفت.. نمیدونم چرا گریه ام نمیاد... درعوض تا دلت بخواد خندیدم، انقد که دوستام نگرانم شدن.. رفتن واسم آرام بخش آوردن.. باورت میشه!؟ 
امشب حال اون شبی و دارم ک فهمیدم عاشق شدی... همون شب با همون استوری لعنتی فهمیدم! 
اون شبم خیلی خندیدم عین امشب یادمه دقیقا...
انقد حالم بد شد که قید ادبیات 3 واحدی و زدم... اون شبم فقط میخندیدم ولی کسی نفهمید خندم از درده نه از سرخوشی
امشبم
از این که دخترم و اکثر دوستام دخترن و مجبورم برای تک تک رفتارام توضیح بدم بهشون که منظوری نداشتم و از اینکه انقد لوس، نازک نارنجی، خاله زنک و تو فاز و نازنازی ان و خودشونو قد ملکه انگلستان دست بالا میگیرن و فکر میکنن دنیا برا خودشونه و انقد خودخواه و بدبینن متنفرم. 
مُ
تِ
نَ
فِ
رَم
.
+ ۴شنبه ۱۸ سالم میشه و ۱۸۰۰ سال زندگیمو صرف این کردم که سوءتفاهم های خودم و بقیه رو برطرف کنم.
هم تلگرام پاک کردم هم اینستا
حالا دیگه غیر از اینجا هیچ گور دیگه ای چیزی نمینویسم
تو این یه هفته انقد که فشار عصبی وارد کردن بهمون حس میکنم مغزم داره منفجر میشه
هیچ خبری مثل خبر پریروز انقد ذهنمو درگیر نکرده بود
ولی انقد که مردم شر و ور میگن تو شبکه های مجازی رسما دلم میخواست رو صورت تک تکشون بالا بیارم
خب هر وری هستی بمون دیگه چرا طرف مقابلو میکوبونی چرا فحش میدی چرا دروغ سرهم میکنی
آخه به عنم که کدوم خری چی گفته یه خر دیگه چه گوهی خورده
انقدد
ھدایت تحصیلیم اومد!
الویتام ھمش الف بود جز تجربی ک ج بود:/
جالبش اینجاس ک،،،،
1*
نمره علومم19بود ریاضی18   بعد تجربیمو الویت آخر  زدن=/////
نمره معلما و مشاورا و خودمو والدینمم تجربی بود
آزمونامم علومو از 100 شدم91و خورده
ریاضیو85و خورده
آقا بى انصافیھ بخدا 
اصلا ب الویت2 ھم راضیم
آخھ جیم چچچچچچچرررررررررا؟!
اصلا من انقد خوشبختم ک خوشبخت ، خوشبخت نیست
:/
آقاى وزیر انقد پارتى بازى نکن لطفا
اھ
انقد این سه روز دلواپس مدیر جان هستم که دیگه صدای همسر هم درومده که چخبره بابا انقد نگرانشی؟!؟ 
میگم چیه خب مدیرمه اینده کاریم دست اونه خب!! الان 3 روزه نیست همه کارام عقبه!
میگه عهههه 
منم میرم سفر همینقد نگرانی؟ هی رابراه اسمس و زنگ..!؟
گفتم اخه من کجا رابراه بهش زنگ زدم یبار زنگ زدم جواب نداد پیام دادم .... الکی چرا شلوغش میکنی؟
 
 
باز میگم 
هاااا چیه حسودیت میاد؟؟ من انقد هواشو دارم؟؟ تازه کلی هم سوغاتی براش اوردم دو روز دیر بیاد خراب میشه هم
دانلود آهنگ بهنام بانی دل نکن
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دل نکن * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Del Nakan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکننرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم میپرهداری تنهام میذاری مثل همهدل ن
 
خیلی بده یه چیزی مث مورچه هی روحتو بخوره. هر جا میری، هر کاری هم میکنی از فکرش بیرون نمیای. نمیشه...
چرا بخاطر اینکه ممکن بود یه روز و یه ساعت توی یه مکان باشیم و نشده حسرت بخورم؟ خیلی فکر کردم! من انقد مشتاقم؟ یا انقد کنجکاو؟ یا شاید این مورچه اس که ول نمیکنه... این جنگ دیوونه کننده س...
پس کی تموم میشه؟
دلم میخواد امروز بعد دانشگاه یه راست برم چیذر، کنج امامزاده بشینم و ...
دلم خیلی تنگه... همین...
 
 
کیو مث من دیدی آخه قلبش باشه مث کف دستش؟
که بمونه بی چون و چرا پای همه حرفش؟
کیو مث تو میخوامش که بعدش دوست دارم هی بگم بهش…
خودم تکی پشتتم درست شبیه یه ارتش!
بابا من تورو میخوامت دلی؛ بگو چرا انقد خوشگلی؟!
نکشی ما رو تو با اون چشات! چه کاریه آخه؟!
عجب زدی دلو بردی سریع کارته اصلا دل ببری…
دیدی آخرش تو شدی دیگه مال منِ عاشق
بابا من تورو میخوامت دلی؛ بگو چرا انقد خوشگلی؟!
نکشی ما رو تو با اون چشات! چه کاریه آخه؟!
عجب زدی دلو بردی سریع کارته اصلا دل
هندزفری‌ تو گوشم بود با ولوم بالا.. طبق معمول دلم تنهایی میخواست! دلم میخواست بزنم به یه راه و برم و فقط برم.. یه راهی که توش آشناهای زیادی رو ببینم.. پیش یه سری‌هاشون واستم و کلی نگاهشون کنم و از یه سری ها هم فقط عبور کنم.. دلم میخواست هندزفری به گوش، با کفشای ونس، با یه مانتوی جلو بسته‌ی گشاد که استینای پف و گشاد داره، با یه مقنعه‌ی مشکی که بهمم میاد، با یه کوله پشتی که روش پره از پیکسلای رنگارنگ، کنار خیابون راه برم و برگای نارنجی رنگی که از د
هیچ‌وقت نباید از پاپ، کاتولیک‌تر شد.
+ دیگه در مورد خیلی چیزا فقط می‌گم: «به من چه؟ از من چه کاری برمیاد؟»
+ اخبار رو هم بنا دارم دیگه چک نکنم یا خیلی خیلی کم‌تر چک کنم. خبرای مهم که به آدم می‌رسه، غیرمهم‌ها هم واقعا دیگه به من ربطی نداره.
+ حرص خوردن برای چیزهایی که نمی‌تونی هیچ‌کاری در موردشون انجام بدی، فقط اون ته‌موندهٔ انرژی‌هات رو برای انجام کارهایی که وظیفته و می‌تونی انجام بدی ازت می‌گیره.
+ وقتی خود خدا انقد ریلکسه، من واسه چی ان
1 و تنها 1. دلم برای ری ری تنگه... دلم برای بابامم تنگه... جمعه برمیگردم پیششون... و دیگه میشینم سر درس... این همه توقعی که همه ازم دارن، این همه متلکو، شیدا نیستم اگه با تهران قبول شدن خفه نکنم! یکی نیست بگه بابا احمق بزرگ شدی! باورت نمیشه؟ باورت نمیشه؟ باورت نمیشه عروسی دو شب پیش عروسی یه دختر هم سن و سال خودت بود؟ باورت نمیشه همه با ذوق بهت میگن کلاس رانندگی رو فلان جا برو؟ باورت نمیشه سال دیگه اگه نتایج بیاد و نشه حالت چجوری میشه؟ باورت میشه انقد
بابام: محدثه حالش خوبه؟
خواهرم: آره، امروز باهاش حرف زدم. خوبه.. چرا؟ چی شده؟
بابام: نه،حال روحیش.. منظورم اینه که از خوابگاه اومده بیرون، خونه داره، دیگه خوبه؟ اذیت نمیشه؟
خواهرم: آره بابا، خیلی خوبه.. خیالتون راحت.
 
من: کاشکی انقد باهات صمیمی بودم که میتونستم بگم دمت گرم که انقد هوامو داری و با اینکه من هیچی نمیگم، خودت همه چی رو میدونی..
من همون بیچاره ایم که با 86 درصد زیست و با73 درصد شیمی قراره پشت کنکور بمونم
خدایا خیلی درد داره خیلی 
خیلی درد داره 
هیشکیو ندارم کنارم باشه 
همش باید درد بکشم و درد بکشم 
انقد درس خوندم نیمه نابینا شدم 
خداا چرا انقد نفس کشیدن درد داره؟ 
چرا انقد زندگی کردن درد داره؟ 
دو سال  بدترین دردارو به جون خریدم دو سال تا مغز استخون درد کشیدم 
هنوزم ادامه داره 
همش به خودم میگم محکم باش دختر محکم باشه دیگه چیزی نمونده 
ولی حقیقتش اینه که این دردا هیچ
دانلود اهنگ فکر تو از سرم بیرون نمیره انقد خوبی تورو یادم نمیره، با کیفیت خوب لینک مستقیم دانلود اهنگ با معرفت همین که کنارمی مرسی ازت دانلود آهنگ جدید رضا شیری با معرفت
دانلود اهنگ فکر تو از سرم بیرون نمیره
متن اهنگ فکر تو از سرم بیرون نمیره
با معرفت همین که کنارمی مرسی ازت تو قلب من نشستی تا ابد با معرفت
تو قلبمه جات تو میخندی دل من میره برات دیوونه کرده منو حال و هوات با معرفت
فکر تو از سرم بیرون نمیره انقد خوبی تورو یادم نمیره
ادامه مطلب
انقدر تشنه ی یک فضای حقیقی و ماده و فعالیت بدنی و گرفتن نتیجه های واضح و کوتاه مدت بودم و انقد تشنه ی تخصص داشتن که با تمام وجود چسبیدم به طراحی الگو و بریدن و دوختن و حظ کردن از دیدن زحماتم در شمایل زیبا و برازنده!
مدت هاست از عالم غیب و مجاز دور شدم و هیچی برام لذت بخش تر از ثمر دادن پارچه ها نیست وقتی انقد با علاقه باغبونیش میکنم...
احساس میکنم خدا هم درکم میکنه و نیازمو میفهمه و میدونه تلاشم در راستای آثار تربیتی کاره...
امام علی ع : ارزش هرکس ب
ازت چیزی نمیپرسم با این که شدم با این همه غصه هم آغوش ●♪♪ ♥‿♥ ♪یکی باید میومد توی دنیات که با قدرت بتونی ردشی از روش !!!♪ ♥‿♥ ♪ازت چیزی نمیپرسم با این که چشای هر دوتامون گریه داره !!!♪ ♥‿♥ ♪چه میدونه کسی شاید یه روزی بازم همدیگرو دیدیم دوباره !!!♪ ♥‿♥ ♪یه روزی میشه که مثل من اینجا ♫♪ ♥‿♥ ♪
تو هم با غصه هات هم تخت میشی !!!♪ ♥‿♥ ♪من انقد مرد بودم که ببینم تو داری با کسی خوشبخت میشی !!!♪ ♥‿♥ ♪نه با فکر من آروم میشه دنیات نه با فکر تو آرو
کتابخونه ی دانشگاه ما اینجوری ک طبقه دوم واسه پسراس کلا طبقه سوم واسه دخترا!بعد اسانسور طوریه  ک بچه هارو از پایین برمیداره یه بار طبقه ی پسرا وایمیسه بعد میاد بالا دوباره موقع پایین رفتنم تو هر طبقه استپ میکنه!میخاسم برم پایین اسانسورو زدم وقتی در باز شد دیدم سه تا پسر داخلن چون ظرفیت 4 نفره منم رفتم سوار اسانسور شدم و تو این حین گوشیمو دراوردم و اینستامو چک. کنم ! انقد نزدیک ب هم بودیم ک پسری ک روب روم وایسادهسرشو گرفته بود پایین  قشنگ کلش ت
دانلود آهنگ جدید رضا شیری| پرسه+متن + پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Music BY  Reza Shiri called Parse+Text
 
برای دانلود آهنگ اهنگ جدید پرسه رضا شیری لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
متن آهنگ جدید پرسه از رضا شیری
♬♪♪♫♪♬
 
  بی تو پرسه تو بارون شده کارم شبونه قفلم رو عکسات ببین بری کارم تمومه    من تنها توی هر جمعی باشم اسمت که میاد یهو از هم می پاشم    چرا رفتی نامرد چرا انقد باهام سردی بری تنها میشم چرا انقد خون سردی    نفسم عشقم تو شدی جونم همه
صبح ساعت ده با هزار ضرب و زور بیدار شدم لشمو بردم کتابخونه
یکم خوندم یک اومدم ناهار خوردم دوباره برگشتم کتابخونه تا پنج
حوصله م سر رفته بود واسه عوض شدن حال و هوام گفتم برم یه خرده بگردم
پنج پریدم تو سرویس بی هدف یه جا همینجوری پیاده شدم تو راه دوتا سمبوسه خریدم با خودم بیارم خوابگاه
از نزدیک باغ کتابم رد شدم خواستم سر خرو کج کنم و برم توش بعد به خودم یاداوری کردم پول مول نداری بدبخ این شد که بیخیالش شدم و رفتم یه بستنی توت فرنگی خریدم و سوار ا
من خیلی به جشن و روز و مناسبت خاص اعتقاد ندارم. چون نمیخوام اگه اتفاق ناخوشایندی توی اون روز افتاد تا ابد یادم بمونه. میخوام به اتفاقای بد اجازه بدم هرروزی دلشون خواست بیان و برن. فقط برن. مثل امشب که شب یلداست، نودت رفته، نعنا رفته، من موندم و امتحان فردا هشت صبح... 
یه ارائه داشتیم تو یه درس عمومی. بعد من کسی رو توی اون کلاس نمیشناختم، خیلی اتفاقی با دو نفر دیگه همگروهی شدم. بعد یکیشون گفت من ارائه میدم. منم خیلی گیر ندادم و قبول کردم. من خودم خ
نمیدونم دقیقا کی بود که دیدمت.
اما توی کلاس کنکور بود.
خیلی ازت خوشم اومدو دلم خواست که باهات دوست بشم.
همون روز داشتی از پله ها میومدی پایین و دستتو میگرفتی به میله های کنارش.
منم فرصت رو غنیمت دونستمو اومدم دستتو گرفتمو کمکت کردم با هم بیایم پایین.
برخلاف انتظارم اصلا نگفتی نمیخوادو لازم نیستو اینا.و با روی گشاده کمکمو قبول کردی.
با یه لبخند دلربا.
از همونایی که همیشه بهم میزنی و دلمو آب میکنی!
بعدش یادمه هردومون منتظر بودیم بیان دنبالمونو ب
 
البته که نمیشه راحت قضاوت کرد، اما گاهی دلم میسوزه برای اونی که به تو تکیه کرده، بهت انقد وابسته اس، بعد میبینم تو انقد فارغی!
نظرسنجی میذاری برای مصائب و موانع این وضعیت؟!
برای انتخاب؟!
انتخاب کی؟ انتخاب چی؟
وقتی حتی حاضر نیستی هزینه ای بدی برای درست انتخاب کردن! دنبال برده ای هستی که مخالف تو فکر نکنه! وقتی شأنی برای طرف مقابلت قائل نیستی. انگار تو مرکز عالمی و بقیه اقمار 
میخوای بقیه قلابی نباشن، اما به خودت نگاه کردی ببینی احیانا اون جن
خلاصه ک چقد هیچ کس نیست. 
میتونم اینجا بیام از کارایی که این روزا درگیرشم بگم، از اینکه درسام سنگین شده یا مشغول به کار شدم. اما اینا رو همین دور و بریام هم میدونن، اینجا بگم تکرار اضافاته.
عوضش انقد نگفته دارم که میتونم تا صبح بنویسم و تموم نشه. اما انرژی میخواد گفتنشون. اصن چیزی رو ک انقد تو خودم نگه داشتم بگم ک چی؟
اینجا کلا بخش تاریک ذهنم فعال میشه و نوشته ها تلخه. این تلخی رو جای دیگه ای نمیتونم دور بریزم. انگار بلاگم زباله دونی تلخیات ذهنم
 
انقد بدم میاد از این مرده خوری صدا و سیما!
کم مونده بر طبل شادانه بکوب بذاره برای تهییج مردم!
الان مردمی که میخوان بیان تظاهرات خیلی خوشحالن؟! مجبورن! مجبور!
پس انقد رو اعصاب مردم نرو با این آهنگ هات! اسم تظاهراتش هم روشه؛ «صف بندی با اغتشاش گران»، نه «خفه کردن هر صدای اعتراضی که بلند شد»
از قضا از این فرصت اعتراض صلح آمیز باید استفاده هم کرد برای حرف زدن و نشون دادن اعتراض، صدا و سیما هم باید پوشش بده.
زهی خیال باطل که پوشش بده!!
 
گزارش هاشم ک
 
انقد بدم میاد از این مرده خوری صدا و سیما!
کم مونده بر طبل شادانه بکوب بذاره برای تهییج مردم!
الان مردمی که میخوان بیان تظاهرات خیلی خوشحالن؟! مجبورن! مجبور!
پس انقد رو اعصاب مردم نرو با این آهنگ هات! اسم تظاهراتش هم روشه؛ «صف بندی با اغتشاش گران»، نه «خفه کردن هر صدای اعتراضی که بلند شد»
از قضا از این فرصت اعتراض صلح آمیز باید استفاده هم کرد برای حرف زدن و نشون دادن اعتراض، صدا و سیما هم باید پوشش بده.
زهی خیال باطل که پوشش بده!!
 
گزارش هاشم ک
بعد از مرگم این مطلب رو بخونید.
من حس می‌کنم یه مشکلی دارم که مسایل منفی رو توی ذهنم انقدر پررنگ می‌کنم. مثلا قبل از عقد به مدت حدود یک ماه همسرم هرروز برام یه عکس گل میفرستاد به همراه یه متنی که غالبا خودش نوشته بود. اون زمان من اصلا توی زمین سیر نمی‌کردم.. تو آسمونا بودم. خوشحال و عاشق. عاشق‌ترین. به قدری خوشحا بودم که فکر می‌کردم خوشبخت‌ترین زن دنیام. ولی گذشت و عقد کردیم. یه شب که با خانواده همسر رفته بودیم شام رستوران. تو راه برگشت توی ماش
امروز هی با میم در گوش هم میگفتیم فلانی چقد خواستنیه خداییش چقد گِلش گیراس چقد بانمکه
چقد فلانه چقد بهمانه. ژن به این خوبی آخه چرا یه دونه پسره
و هی افسوس میخوردیم که چرا انقد زود زن گرفته و بچه داره و باید به چشم برادری بهش نگاه کنیم :/
دانلود آهنگ غمت نباشه من عاشقتم مهراد جم+با دو کیفیت عالی
Download New Music by Mehraad Jam Called Ghamet Nabashe from hitmusics
بعد از آهنگ موفق شمال مهراد جم موزیک جدید وی بزودی از رسانه هیت موزیک منتشر خواهد شد..پس با ما باشید

متن آهنگ غمت نباشه من عاشقتم مهراد جم
Mehraad Jam Ghamet Nabashe Lyrics
دلم میخواد با تو یه جای دورو که نباشه هیشکی خودت میدونی که الهی کور بشه نبینه اونی که عشق میون ما رو اگه دلت بخواد بری نمیذارم اصلا عشقم زوریه نمیشه که از من دل بکنی بری از همه تو سری ببین کار
سه شنبه
صبح کسل بودم   تا ظهر کار خاصی نکردم   یه ریزه گردگیری و جمع و جور کردم که ظاهر خونه مرتب باشه برای عصر که قرار بود شاگردام حضور به هم برسانند    بعد ناهار یه چرت کوچولو موچولو زدم عصر هم از ده دقیقه قبل از ساعت موعود تا نیم ساعت بعد ساعت موعود منتظر تشریف فرمایی شاگردان محترم بودم   نیم ساعت دیر اومدن میگم چرا انقد دیر اومدید زوم کردن به من میگند دیر اومدیم؟          من: اونا ساعت دیواری من‍♀️      مبحث و روش آموزش و عوض کردم که راح
هیچ چیز در دنیا بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست  تبدیل به روزمرگی شدن .از اینکه حضورت برای یک نفر بشود مثل مسواک زدن  . مثل شانه کردن  .که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد و اگر نداشت بگوید بماند برای بعد، دیر نمیشود!به خودتان احترام بگذارید با کسی بمانید، که اولویتش باشیدکه برایش دغدغه بشوید.نه اینکه تکراری شوید کسی که هر لحظه یادتان  در خاطرش رژه برود 
+ اینکه من انقد بی معرفتم که نمیام وباتون و جواب کامنتارو نمیدم باعث نمیشه ازتون تشکر ن
 
تنها نشدم. خسته هم کلاً نبودم. فقط زیر چند خروار دلتنگی گیر افتادم. فکر کردم. مهستی گوش دادم. فکر کنم نتیجه داد. شایدم بدتر شد. باید یه تایمی بذارم برای تخلیه شدن از این انبوه فکر. امروز هومان حرف قشنگی زد: انقد سرمون شلوغه و بدبختیم که وقت به‌گا رفتن هم نداریم.
 
اومده دستمو گرفته میگه
یه خواهر دارم ماه نداره...
یه صالحه دارم شاه نداره...
بقیه اشو بلد نیس اهنگ میزنه فقد
و محبته که سر ریزش میشم:))
 
اونشب همه سیاه پوشیم بریم مسجد
هی قربون صدقه اش میرم انقد خوشتیپ شده 
انقد ک جیغش بره هوا
اما بعد ترش میاد محکم فشارم میده تو بغلش
 
 
+منتها همین شخص
سر منچ میگه:صالحه فرار کن ک من خواهر برادر نمیشناسم
اما بازم قشنگه این خل بازیاش
امروز بیرون بودم، بر خلاف اکثر جمعه های زندگیم یکی دوهفته ای هست که جمعه ها رو میرم بیرون و بهتره. انگار از بار سنگین غروبش کم میشه. هفته پیش که نه. این هفته ولی آره. از اون هفته تا این هفته زندگیم زیر رو شد. یه جوری که میتونم بگم الان سر خط 19 سالگیم وایسادم. ده سال عقب گرد! چقدر جذاب و قابل تامل واقعن. ولی خب نمیتونم کاری براش بکنم. چیزیه که اتفاق افتاده و من مجبورم باهاش کنار بیام. یا نمیدونم، هرچی! ولی به هرحال اینجوریه دیگه.
توی قلبم یه غم زیادی
همیشه مسائل دور و اطرافم واسم مهم بوده،همیشه سبک و سنگین کردم،همیشه بهش توجه کردم تا در سمت درست وایسم.یه مدت کم آوردم گفتم کون لق همه چی.تو زندگیتو بکن،به آرزوهات برس.یه مدت به ابتذال کشیده شدم.اما یه فریاد همیشه در گلو هست،یه عقده همیشه در وجودت وجود داره.میرسی به جایی که میگی تو این وضعیت هم باید بگم کون لق همه چی؟از گل و بلبل واسه خودم بگم؟نمیدونی باید بیای از خوشی بنویسی یا از درونت که داره فرو میریزه،یهو میبینی داره شرمت میاد.
اینجا وب
شاید الان دارم میفهمم چرا در رفتنمون انقد رنجه. ادما کشور عوض میکنن و انگار زندگیاشونو تفریحاتشون خیلی تغییری نمیکنه. ولی ما از یه دنیایی میریم به یه دنیایی که عمیقا متفاوته و هیج رنگ و بویی از دنیای خودمون نداره. غریب میشیم، مریض میشیم، دلتنگی میفشرتمون، میکشتمون، میریزتمون.. گمکشته میشیم بین ادما و خیابونا و نشونه ها نیستن.. اونجاس که بخشی از وجودمون میمیره. بعد یه دنیای جدید میسازیم، جون میککنیم، میخندیم یه ذره، لذت میبریم و یادمون میره
 
بالاخره فردا تعطیل نشد و بالاخره انگار قراره ببینمش. حالا نه که خیلی دست پر دارم میرم پیشش!
حداقل برم سوغاتیشو بدم انقد کشتم خودمو براش!
 
رفتم نمایشگاه نقاشی شون، چرا نسل مینیاتور کارها منقرض نمیشه؟!
یوسف و زلیخا با چشمای مغولی رو کجای دلمون بذاریم؟! (یعنی در دوره سلطه مغول به ایران این چشم تنگ وارد مینیاتور ما شده و نرفته دیگه که نرفته که نرفته! وا بده دیگه هموطن هنرمند!)
چهار تا بچه گربه کز کرده بودن گوشه نمایشگاه، بیرون سرد بود. فک کنم به
خالم اینا رفتن مسافرت
کلید خونشون رو برام گذاشتن و رفتن :)
دیروز یه اتفاق بدی افتاد!اشتباهی سهوی به خالم گفتم مامان و به مامانم گفتم خاله!
از دیروز خودم دارم فکر میکنم که نکنه نکنه من انقد بی معرفت شدم؟!
مامانم ناراحت شد من فهمیدم!ولی چیکار کنم؟!
تا حالا شده حس کنی خونت خونت نیست؟!
انگار لعنتی هیچ جایی خونه من نیست!
انگار هیچ جایی جای من نیست!
انگار هیچ ادمی ادم من نیست!نمیتونم به یه نفر دستور بدم که فقد ماله من باشه!
سطح انتظاراتم به شدت اومده پا
سلام
باز نفهمیدم اصلا چطوری آذر تا 20 ام رسید ...
خدایا این عمر منه داره میگذره و من هیچی ازش نمیفهمم
انقد خودمو با کار و پروژه خفه کردم درک نمیکنم چطوری میگذره عمرم
اصلا این کارا به خاط خداست؟
خدا راضیه؟ نکنه خسرالدنیا و الاخره بشم؟؟
الهی
ارحم لنا
1. کاش میشد انقد رمزی حرف زد که هیچکس هیچکس هیچکس نفهمه! وای خدایا خودت میدونی دیگه!
2. به قول فرانسویا DANSE DANSE DANSE 
3. عزاداریاتون قبول... من که خیلی وقته "منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را" شدم؛ لای موهای یکی گمش کردم.
شما که انقد تو زندگی ما سرک میکشین پستامو خوندین نه؟هنوز نمیترسین؟هنوز نفهمیدین با چی طرفین؟محدثه هرگز تکیه گاهشو از دست ندادهو اینو تو مغز کوچیک سیاهتون جا بدین!ما به قضاوت یه عده گردوی پوسیده نیاز نداریم!امیدوارم دیگه تکرار نشه چون صبرم تموم شده...بدم تموم شده!
تو به همین رفتارت ادامه بده
اما مطمئنم یه روزی پشیمون میشی
یه روزی که دیگه دیر شده... اونم خیلی
نمیدونم چه اتفاقی برات افتاده که نمیفهمی داری چه غلط بزرگی میکنی!
تو از کی انقد سنگدل شدی که داری قلبشو انقد میشکنی؟چرا فک میکنی فقط تویی که داری درست پیش میری؟؟ الان از زندگیت راضی ای؟ مثلا داری مث آدم زندگی میکنی؟ نه!اشتباه میزنی.. کلا اشتباه فهمیدی و برداشت کردی.. حالا کیه که بهت بفهمونه..تو ام هیچوخ نمیفهمی اشتباه کردی! اشتباه.. اونم اشتباهی که قا
کارد به استخونم رسیده رفیق ...
هیچ وقت انقد ناامید و حیران و وحشت زده و بی پناه نبودم ...هیچوقتِ هیچوقت 
من همه ی تلاشمو کردم ...ولی همه چی بدتر شد 
اگر قرار به جواب دادن بود ...بلند تر از اینا بود و نشد
کارد به استخونم رسیده 
خیلی خسته ام
همین
فردا باید برم سر کلاس 
تمرینامو انجام ندادم 
ینی نشد 
سر کار بودم 
الانم خونمون پره ادمه و اصلا ارامش ندارم و از طرفیم کار دیروز انقد سنگین بود ک اصن نمیتونم پشت سیستم بشینم 
نمیدونم برم سر کلاس یا نرم 
و همه این فکرا داره منو دیوانه میکنه 
نمیدونم چیکار کنم 
دلم میخواد فقط فرار کنم 
از همه چی 
بسم الله الرحمن الرحیم ./
 « مَن اَصلحَ فیما بَینَهُ و بَیْنَ الله ِ اَصلحَ الله فیما بَینهُ و بَینَ النّاس»
میگفت با خدا صلح کن، انقد نجنگ باهاش! خدا به حضرت داوود میگه : تو میخوای و من هم میخوام ! نمیشه که ! هم تو بخوای هم من ... بذار خدا بخواد ، تو هم هر چی که خدا میخواد رو بخواه :) تسلیم شو، بگو هر کاری بخوای میکنم، هر چی تو بخوای همون :) اون وقت بین شما صلح برقرار میشه، اون وقته که هر کاری تو بخوای خدا میکنه برات :)) قشنگ نیست؟ میگفت برا چیزی که از د
لطیفھ......
1)شرایط طورى شدھ ک ب خاى زنده بمونى قیمت پیاز نمیزارھ و اگرم بخوای بمیرى قیمت خرما
2)ب فروشنده میگم چرا انقد جنساتون گرونھ؟؟میگھ:چون تو بازار ى چرخ نزدى،رفتم ى چرخى تو بازار زدم و برگشتم...واقعا چ مرد شریفو انسانى بود
ماهی مون هی میخواست یه چیزی بگهتا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش ونمیتونست بگه...دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالیبالا و پایین پریدن.. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید..
 
 
 
ادامه مطلب
1. دو روز غایب بودم آب نما زدن، رنگ کردن، ماتریس درس دادن و ... :| بابا خب منتظر بودید من برم فقط؟ اقا بیاید بگید ماتریس آسونه خودم میتونم بفهمم بیایییییید :|
کلا درصد اختصاصی بالای 50 نداشتم تو تابستون :| دو روزی که غایب بودم درصدا رو خوندن فیزیک 70 شیمی 80 شدم :| ینی کافی بود غیبت نکنم! میشدن 70- و 80-  -.-
2. وقتی ابی گوش میدید پی ام ندید:| 
3. اقا من از غذای مرغ متنفرم :| حالا بابام مرغ درست کرده با کلی ذوق و شوق اومده بهم میگه بیا شام. پیچوندم گفتم فردا میبرم
قبلا انقد از کلمه ی جون بدم میومد
مخصوصا اونایی که کشدار میگن جوووون
الانم بدم میادا ولی کمتر
ولی جونم به این جزوه رو از موقاری عزیزم یاد گرفتم و خیلیم ازش خوشم میاد
جونم به این بارون❤
جونم به این پرنده که یه بار اومدم نشستم تو حیاط پرش دادم و الان دوباره برگشته داره دون میخوره
جونم به این هوا
این روزا به زور خودمو هندل میکنم.
حدود شش هفته مونده به کنکور و کلافه م ...پاچه های بنی رو انقد جویدم الان هیچکدوم از شلواراش پاچه ندارن.
پر از تناقضم این روزها .
شما یکم حرف بزنید برام...باهام..خیلی ساکتینا...

.
.
+ میم.الفم که برنمیگرده ای بابا ..
هر چقد تلاش کردم همه احساساتمو بریزم تو دو تا جمله تو یوتیوب دیدم فایده نداره...
الان بعد از تقریبا سه ساعت با شاهین حرف زدن دارم مینویسم!
میدونی خوشحالم!خوشحالم که پای اون نهال دوستیمون رو اب دادم و منتظر بزرگ شدنش نشستم...
انقد لبخند زدم موقع دیدنش که لپام درد میکنه الان :)))
عجیب ترین موجوده برام...عجیب ترین
میگفت میخواد از دارک سایدش حرف بزنه ولی من تنها چیزی که ازش میدیدم نور بود و نور
با اون لبخند قشنگی که اخرای صحبتمون بالاخره به لبش نشست...
هر چقد تلاش کردم همه احساساتمو بریزم تو دو تا جمله تو یوتیوب دیدم فایده نداره...
الان بعد از تقریبا سه ساعت با شاهین حرف زدن دارم مینویسم!
میدونی خوشحالم!خوشحالم که پای اون نهال دوستیمون رو اب دادم و منتظر بزرگ شدنش نشستم...
انقد لبخند زدم موقع دیدنش که لپام درد میکنه الان :)))
عجیب ترین موجوده برام...عجیب ترین
میگفت میخواد از دارک سایدش حرف بزنه ولی من تنها چیزی که ازش میدیدم نور بود و نور
با اون لبخند قشنگی که اخرای صحبتمون بالاخره به لبش نشست...
انسان هایی که بیشتر عمر می کنند دیرتر می میرند
 
 
 
 
 
 
دانشمندا کار داشتن خودم کشف کردم
............ 
به حشمت فردوس گفتند: به نظـــــر تو ستایش زودتر بچه دار میشه یانازگل❓❓❓گفت: دکــــــی ..... خانـــم بـــــــزرگ...
............................ 
انقد پشت کنکور موندم 
 
 
 
 
 
 
حالا امسال که کنکور ندادم سازمان سنجش برام sms فرستاده : کجایی دیوونه؟
 
تو این مدت انقد سرد و گرم شدم که ممکنه ترک خورده باشم.کاش حداقل همبازیای بچگیم بودن که میگفتن عیب نداره عوضش بزرگ شدی.میترسم آخرش یه روز از خواب بیداربشم ببینم حتی بزرگم نشدم.
«بس که ترک ترک شدم از پس ترک تُرک خود
 تارک این جهان شوم گریه اثر نمیکند»
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی سینا پارسیان به نام وقتی میبینم انقد حالت آرومه / عاشقت بودن مست و کورم کرد عشق بیش از حد با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang vaghti mibinam enghadr halet arme Sina parsian
وقتی میبینم انقد حالت آرومه وقتی پیشت جام خالی نیست♩♫/
با خودم میگم شاید اشتباه کردم اشتباه کردم خیالی نیست♩♫/
عاشقت بودن مست و کورم کرد عشق بیش از حد از تو دورم کرد♩♫/
باورت کردم خدای من بودی کاش فقط یک بار تو جای من بودی♩♫/
زندگی ش
یه دوست جدید چهل ساله پیدا کردم.هم دکتر روانشناسه ، هم مربی ایروبیکه ،  هم سه تار میزنه ، هم مترجم زبانه ، هم خیلی قشنگ و مهربون و پرانرژیه .
فکر کن اگه چهل سالگیم انقد جذاب باشه دیگه واقعا چی میخوام از زندگی
کاش همیشه همینجا اتاق بغلیه ما بمونه وگرنه باز اینجا مثل قبل سرد و پر از غرای اون یکی اتاق بغلی میشه ...
دیروز به شدت غمگین بودم و با کوچیکترین چیزی اشک میریختم و دنیا رو تاریک میدیدم.
امروز احساس میکنم خوشگل ترینم و دنیا زیباییاشو داره.
فردا هم حتما حس میکنم کلی انرژی تو بدنم جمع شده و باید به خلق کمک کنم.
به آدمی که جهانبینی اش با تغییر هورمونای بدنش انقد سریع تغییر میکنه چطور میشه اعتماد کرد؟
امید کاذب از برجام زاده شد، من نمیدانم چرا حسن روحانی و داردسته اش انقدر اعتیادشان به این توافق نامه زیاد است، خب مردم رو انقد سرکیسه کردین ‌و تو و سیف و جهانگیری و نهاوندیان و بقیه فراماسونهای چند لایه مثل پیاز... الان یه توسری لازم دارید، ماه رمضان ماه جنگ است نه گذشت ...
دریافت ( سوره مبارکه « احزاب» )
تا حالا با قلب خالی گریه کردی؟انقدر گریه میکنی که چشمات از کاسه بزنه بیرون
انقدر بی دلیل و انقدر زجر آور گریه میکنی که حتی خودتم دلت واسه خودت میسوزه..
بعد از اونهمه تلاشی که واسه دوست نداشتنش کردم، دیدنِ عشقش و حال خوبش و اینکه ازم توقع داشت همه ی عاشقانه هاشو بشنوم کم کم کم کم همه ی توانم و گرفت..
زنگ زدم بهش، فقط گریه کردم 
گفت برو بخواب گفتم نمیبره 
گفت انقد گریه کن تا خوابت ببره
گفت بیا باهم بخوابیم
گفتم نیستی که
گفت فقط گوشی رو قطع نکن
فقط
دلم میخواد یه شب بشینم برات حسابی غر بزنم
ولی انقد خسته ام که هنوز شروع نکرده خوابم میبره
صدالبته دیگه شک دارم به اینکه صدامو بشنوی
یه جوری شده که انگار منی وجود نداره
یه جوری که دیگه دلم نمیخواد حتی حرف بزنم باهات...حرف معمولی
این همه تفاوت...چرا؟
میدونی چیه؟
خر ما از کره گی دم نداشت... شما که بی خیال مایی
منم بی خیال غر زدن میشم
...
میگما
این خارجیا که اینقدر متمدن و بافرهنگن، چرا نمیتونن درک کنن که هر کشوری فرهنگ مخصوص به خودشو داره، مثلا تو یه فرهنگی شاید دست دادن خانما با آقایون قبیح باشه، آر یو آندرستند؟؟؟
هشتگ اون آقائه که رفته مدال بده به دختر ایرانیه، دختره دست نداده این ضایع شده مث بچه ها قهر کرده!
قبول دارم هشتگش یه کم طولانیه!
متن آهنگ احمد سعیدی به نام وابستت شدم
Text Music Ahmad Saeedi – Vabastat Shodam
♫♫♫
انقد چهره ت پر احساسهکه دردامو می برهحسی که من دارم به تواز یه عشق ساده بیشتره
انقد زیباست لبخندتکه اخمامو میشکنهمن خاموشم اما مطمئنمکه قلب تو روشنه
ادامه مطلب
* گاهی ذهنم خیلی زیاد شلوغ میشه.. انقد شلوغ که نمی‌دونم واسه هر فکری که تو ذهنمه باید چیکار کنم و چه تصمیمی بگیرم! این روند تا جایی پیش میره که همه‌ی فکرام گره میخورن بهم و نهایتا پرتشون می‌کنم یه گوشه و خودمو می‌زنم به اون راه.. انگار نه انگار که اصلا چیزی بوده:/
ادامه مطلب
 انقد دندون رو جیگر گذاشتم که جیگرم خون شد.. انگار خدا واقعاً یه سریا رو بیشتر دوست داره ... نوبت ما کی میرسه پس؟ فقط خوشحالی بقیه رو ببینیم، باهاشون خوشحال باشیم که نوبت ما هم میرسه، اصلا ما تو این صف هستیم که نوبتمون برسه؟ خدا خدای ما هم هست ... ولی من جوجه اردک زشتشم .Are:'(
طی یه اتفاق عجیب! من از خواب پاشدم و دبدم ۷:۲۵ دقیقه‌ست. بدو بدو رفتم دسشویی و اومدم لباسامو در ایکی ثانیه پوشیدم که برم دانشگاه. قبل اینکه برم، صرفاً جهت افزودن به افتخاراتم، گفتم فلانی ساعتو ببین، ببین تو چند دقیقه آماده شدی. ساعت ۷ و یک دقیقه بود. من در منفی ۲۴ دقیقه آماده شدم :/ چرا چشام انقد چپ شدن!!! 
ولی انقدددد ذوق کردم که خدا میدونه *__* 
+ سیریسلی تا حالا آلودگی تهران رو توی شب متوجه نشده بودم ولی امشب شدم :| خدایا خصومت شخصی داری با ایران؟ مطمئنم اگه مدارس بخاطر کرونا تعطیل نبودن قطعا بخاطر آلودگی تعطیل میشدن. 
+ چرا ملت وقتی موهاشونو می بافن انقد گوگولی میشن بعد من شبیه کوکب یا نهایتا زنبق خانوم میشم؟
+ درس خوندم! پاشین برا خاله دست بزنین...
+ از خدا میخوام مواظب هممون و سلامتیمون باشه، مواظب همتون ♥ مواظب مامان باباها و خواهر برادرامون. حتی اگه عصبانی میشن مدام بهشون تذکر بد
دانلود آهنگ یاسین ترکی 8118 + متن و بهترین کیفیت
سوپرایز دیگری از یاسین ترکی برای شما کاربران ترانه 8118 با بهترین کیفیت  در جاز موزیک
Exclusive Song: Yasin Torki | 8118 With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ ۸۱۱۸ یاسین ترکی»───♫♫●|●|●♫♫───«هربار می بینمت انگار ، که همون باره اوله … !از سرم بیرون نمیره ، چشمات نمیره از سرش … !میگذره زود پیش همیم ، انگار زمان داره عجلهسوال ـه من تویی ، باشه با تو حله راه مسئله … !»──|♫●|──«دستاتو میگیرم ، از تو چشمات میبینم …
بسم الله الرحمن الرحیم 
دلم میخواد برای بارسوم محمد رسول الله مجید مجیدی رو ببینم به همراه دستمال کاغذی هام :)
پست مرتبط
از وقتی این آیه رو دیدم دل تو دلم نیست این آیه پتانسیل یه دنیا اشک رو داره
آخه اینقد لطیف انقد مهربون انقد رئوف انقد رحمت انقد ناز الهی من فدای این دلبر جانانم بشم
"لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رءوف رحیم"
همانا رسولی از جنس شما برای خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری فقر و پریشانی و جهل و فلا
من عاشق کادو پیچ کردنم
این واقعا خوشحالم میکنه
اما باید وقت داشته باشم
از کار هول هولکی بدم میاد!
و وقتی هم هدیه میگیرم خیلی برام مهمه که رسمی و با بسته بندی تحویلش بگیرم
از چیزی که بذارن تو یه نایلون بهم بدن انقد بدم میاد که خودمو کنترل میکنم چیزی نگم
گاهی موفق میشم
این روزا یه دنیا حرف دارم برای گفتن اما انقد همه چی تو ذهنم رسوب کرده که باید با کلنگ به جونشون بیفتم و تیکه تیکه جداشون کنم 
اول از چیزی می نویسم که خیلی آزرده خاطرم کرد، می نویسم شاید کمک کنه حتی برای یک نفر ، برای یک لحظه، اثرگذار باشه ...
رفته بودم مسجد، مسجد روبروی خونه مادرِ همسرم، یه خانومی که سعی میکرد با مثلا زبون خوش همه رو به خودش جلب کنه و انگار پای ثابت مسجد بود، همینطور که داشت شکلات پخش میکرد، اومد سمت من، حواسم به گوشی بود، سریع ی
واحد بالاییمون یک بچه زیر 5-6 سال داره
که میدونیم خودش نمیتونه بفهمه که انقد سروصدا نکنه..
مامان بابا که داره..:|
چرا نمیفهمن که خیر سرشون طبقه اول سکونت نمیکنن؟!!
 
از این به بعد بچه خوبی میشم
از این به بعد هرکاری که خجالت میکشیدم که نکنمشونم رو هم میکنم.
همم کامنتای اینجا رو باز میکنم..
همم میرم آدرس اینجا رو دوباره میزارم!
 
ولی نمیتونم بااون ارتباط برقرار کنم و کلا تو این راه قدم بردارم..من به اندازه کافی رفتم جلو جدا:|
 
 
بابا دمتون گرم نیومده 178 تا بازدید خوردیم . چه پر برکته اینجا . خدا به خیر کنه با این وضع مریضی تا کجا میخوایم پیش بریم . باید همه مون به یه نتیجه واحد برسیم که اول رعایت نکات بهداشتیه که تلویزیون بنده خدا پیر شد انقد گفت . دوم اینکه ما باید باید دست به دامن خدا و اهل بیت شیم که هرچه سریعتر بیماری دم شو بذاره کولشو د برو ... ببینم چه میکنیما !!! ... بشینید همه دعا بخونیم . حدیث کسا و اینا . دیگه ما امیدمون به بالاست تا خدا خودش راست و ریس کنه ...
به نام خدا
تو کل دوران تحصیلم همش بهم میگفت نمیذارم بری سر کار نمیذارم بری
فارع التحصیل که شدم دوسال نذاشت برم
چند ماهه خودش هنش تکرار میکنه بیا برو بیا برو بیا برو
ولی یه شرط هایی مینویسم امضا کن بعد
من رو برای یک کار خوب که میدونه چقدر علاقه دارم خواستن 
دوست ندارم شرط هاش رو قبول کنم
دیگه تحمل اینهمه زور از جانب اون برام سخته
البته همه شرط هاش رو قبول کردم به جز یکی
و نمیزاره برم
نمیزاره
چطور من با این مرد زندگی کنم؟؟؟؟
چرا انقد بده؟؟
باد صبا هم دیگه برا ما شاخ شده!
دلمون خوش بود یه نرم افزار داریم که ما رو از عالم خاک میبره به افلاک و اوقات نماز رو یادآوری میکنه که اونم تازگیا هر دو ساعت پیام میده که بیا قبضاتو بپرداز و یه گیگ اینترنت بگیر!
همین روزاس که حبل المتین هم قابلیت اپ بذاره و پیام بده قاری گرامی!! شارژ بگیر و پرنده شو!!!
پ.ن: به قول بچه ها گفتنی من انقد خسته م که شما حرف بعدیتم درسته!
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی!
به نظرم زندگی شبیه پلکانیه که یه سری آدما از همون اول که به دنیا اومدن روی پله های بالا بودن و یه سریا پایینش، اونی که پایین بوده ممکنه انقد تلاش کنه، رسش کشیده شه، از تعداد زیادی پله اش بره بالا؛ ولی بازم از اونی که از اول بالا بوده؛ پایین تر باشه. 
باید بگم که از ته دلم ناراحت میشم وقتی با آدمایی هم کلام میشم که معیار خوب و معقول بودن یه آدم رو، شغل پدر مادرش و محل زندگیش و وضعیت مالی می دونن. البته خیلیا اینجورین، شاید خودمم این شکلی باشم، ن
س میکردم دیگه غرزدن فایده نداره یه مدت کمرنگ باشم تو خلوت خودم دعا کنم و از چیزای ازاردهنده دوری کنم... رفتم... هیچ چیز بهتر نشد... مریم بدتر شد که بهتر نشد.. یه روز انقد باد کرده بود نیمه بیهوش هیچی نمیتونست بخوره... یه روز انقد درد داشت که ناله میکرد و باز بیهوش میشد... امروز ولی از صبش بدبیاری بود... نحس و شوم... دلم گواهی بد میداد... ساعت یک و دو که اسمون سیاه و کبود شد و گرمب گرمب رعد و برق زد بیشتر دلم لرزید و ترس کل وجودم و گرفت... بی اعتنا به خودم گفت
یا وکیل
 
من برگشتم :)
 
سفر بودیم. عروسی یکی از اقوام. خیلی خوش گذشت.
اما انقدر همه اتفاقا پشت سر هم افتاد که نمیدونم کجاش رو بنویسم!
کاش دفتر خاطراتمو برده بودم حداقل اونجا مینوشتمشون.
 
 
+روز آخر همه باهم رفتیم جنگل.
یه مسابقه تیر اندازی هم گذاشتیم.
 حدود22، 23نفر تو مسابقه مون شرکت کردیم.
7 تا تیر داشتیم هرکدوممون. خواهربزرگ هام و مامانم و یکی از دایی ها هر 7 تا رو زدن به هدف.
من فک کنم 3 تای اول و زدم به هدف، یه نفر از اونور هی به سمت سیبل سنگای بز
یک حالتی مثل شاید لیاقت اکسپت شدن ندارم که انقد ریجکت میشم، بهم دست داده و همراهش حس کاش یکی الان کنارم بود که تو بغلش گریه میکردم و تو سیاهیا تنها نبودم
+ درباره عنوان:با اجازه از فمنیستای عزیز مثل اکثر آگهی های شغلی #ترجیحا_آقا!!
چیکارکنم خو؟ مگه گناه من چیه جز اینکه دوسش دارم؟ اون خودش میدونه دوسش دارم اذیتم میکنه...
بعضی وقتا انقد گریه میکنم چشمام انگاری آتیش توشه.
به دخترعمه هاش حسودیم میشه که انقدر بهش نزدیکن ولی من دورم.
میدونم اونم دوسم داره
مطمئنم که بیشتر از هرچیزی دوسم داره.
چطوری میتونه خاطراتمون و فراموش کنه؟
من که میخوام فراموشش کنم خاطره هاش میان جلو چشم و نابودم میکنن چیکارکنم خو عاشقشم.
یه روز که امتحان زبان داشتیم دستش و دراز کرد طرفم و گفت غم آخرت باش
لطیفھ......

1)شرایط طورى شدھ ک ب خاى زنده بمونى قیمت پیاز نمیزارھ و اگرم بخوای بمیرى قیمت خرما
2)ب فروشنده میگم چرا انقد جنساتون گرونھ؟؟میگھ:چون تو بازار ى چرخ نزدى،رفتم ى چرخى تو بازار زدم و برگشتم...واقعا چ مرد شریفو انسانى بود
 
از دیشب هر دومون علائم سرماخوردگی مشکوک به علائم کرونا داریم. منتظریم ببینیم به کجا میرسه. وصیت کنیم یا چی؟
چند وقته از خونه بیرون نرفتیما، پاشد رفت بانک، هر چقدم بهش گفتم نرو گوش نکرد. دیگه الان بانک و دستگاه عابر متهم ردیف اولن.
داریم توهم میزنیم دیگه انقد که بررسی کردیم شرایطمون علائم چی میتونه باشه  
 
 
 
 
از دیشب هر دومون علائم سرماخوردگی مشکوک به علائم کرونا داریم. منتظریم ببینیم به کجا میرسه. وصیت کنیم یا چی؟
چند وقته از خونه بیرون نرفتیما، پاشد رفت بانک، هر چقدم بهش گفتم نرو گوش نکرد. دیگه الان بانک و دستگاه عابر متهم ردیف اولن.
داریم توهم میزنیم دیگه انقد که بررسی کردیم شرایطمون علائم چی میتونه باشه  
 
 
 
 
از دیشب هر دومون علائم سرماخوردگی مشکوک به علائم کرونا داریم. منتظریم ببینیم به کجا میرسه. وصیت کنیم یا چی؟
چند وقته از خونه بیرون نرفتیما، پاشد رفت بانک، هر چقدم بهش گفتم نرو گوش نکرد. دیگه الان بانک و دستگاه عابر متهم ردیف اولن.
داریم توهم میزنیم دیگه انقد که بررسی کردیم شرایطمون علائم چی میتونه باشه  
 
 
 
اینروزا انقد مهمون خوب داشتیم و مهمونی رفتیم و تولد گرفتیم و ولادت های قشنگ پشت سرگذاشتیم و پارک رفتیم و گشت و گذار کردیم و باغ رفتیم و میوه خوردیم و چیدیم و خرید کردیم و اتفاقای خوب پشت سر گذاشتیم که دلم نمیخواد تابستون تموم بشه... انگاری تولد امام رضا همیشه برکت داره؛ از یه ماه قبلش تا یه ماه بعدش...
مدتهاست تصمیم گرفتم که بالاخره گوشیمو عوض کنم و انقد سامسونگ تو آپدیت گوشیاش ضعیف عمل کرد که قطعا گوشی بعدی من سامسونگ نخواهد بود و چون هیچ گوشی اندرویدی ای به اندازه سامسونگ قوی نیست در نتیجه بعد از سالها از پلتفرم اندروید خداحافظی میکنم و میرم سمت ios و احتمال زیاد iphone pro max  فقط مسئله اصلی قیمت نجومیشه.
یا منور القلوب
 
 
 
مرسی مهناز بابت معرفی :))
 
 
+بچه ها، علیکم به دیدن این فیلم.
بامزه است.
انقدر خنده های دختر بچه (جیران ) رو دوس داشتم که دلم میخواست یه لقمه کنم بخورمش.
 
 
یه جاش دو تا بچه ها میخواستن دوست شن باهم.
پسره میگه اسمت چیه؟
دختره میگه "جِریان"
وای. انقد بامزه اسمش و اشتباه میگه :)))
 
 
یه جاش میخواد معصوم خانومو راضی کنه ببردش پارک، میگه " معصوم خانم؟! تو دوس داشتی بچه که بودی معصوم خانومتون نبردت پارک؟! "
انقد دوس داشتم اینجاشو :)))
 
امشب کل قسمت پیامهای وبلاگ خودمو تو بلاگ اسکای رو واسه چند سال اخیر مرور کردم کلی پیام ریز و درشت و پیغام به روز شدن وبلاگهای کسایی که دنبال میکردم و به این فک میکنم شاید یکم فقط یکم دقت لازمه واسه اینکه بشه فهمید وقتی انقد همه چیز مثه روز روشنه.
از تبعات یک رابطه ی غلط 
و تجربه ی خیانت اینکه 
بعد گذشت یک سال و چند ماه خواب میبینی که با همون ادم  اون تجربه ی تلخ تکرار میشه برات
وقتی ک از خواب میپری میبینی انقد پاهات محکم نگه داشتی ک ماهیچه های پات گرفته و چند روز بعد هم حتی همون گرفتگی هست 
بعضی وقت ها هرچند ناخواسته ولی کابوس های زندگی رو تجربه میکنیم 
چیزایی که یک روز برات کابوس بودن
الان عادی داری باهاش زندگی میکنی:) 
چرا همه فقط وقتی کارم دارن یادم میفتن؟ بعدش چی؟ قبلش چی؟
چرا انقد سرم درد میکنه؟ چرا حد تموم نمیشه؟ چرا هوا ابریه و بارون نمیاد؟ چرا چشمام درد میکنه؟ چرا امروز باید سه شنبه باشه؟ چرا سه روزه دارم خون دماغ میشم؟ چرا همه چی رو هواعه؟ چرا آخرِ آذره؟ 
کدوم ماه پاییز قشنگ بود؟ کدوم ماه امسال؟ کدوم ماه پارسال؟ کدوم ماه زندگیم؟ هیچکدوم...
+ امروز ستی رو دیدم. همونکه میگفت وقتی دقت میکنم شبیه سنگ کلیه میشم :)
بعضی از این نویسنده های کتاب کودک واقعا در انتخاب موضوع، بی سلیقه اند. 
تازگی یه نفر یه کتاب هدیه داده به علی، که نویسنده داستان یه خرِ بنفش رو روایت می کنه.(من اسمش رو گذاشتم خرخرو!) 
انقدر کتاب سخیفه، که علیِ من که عاشق کتاب و شعره، و یکی از لذت بخش ترین تفریحاتش اینه که من براش کتاب بخونم، اصلا محلِ خر هم به این کتاب نمیذاره :|
داستان اینجوریه که این خرخرو خیلی سروصدا میکنه، مدام در حال آواز خوندنه (به عبارت اُخری عر زدن).
هی همه ی حیوانات مزرع
ذهنم لبریزه از همه چی.. همه چیه باربط همه چیه بی ربط، بعضیاشون انقد بی ربط و غریبن که خودمم نمیفهمم چرا باید چن صدتا نورون و درگیرشون کنم کاش میتونستم پرتشون کنم‌ بیرون اونم نه محترمانه! با لگد ! انقد محکم که پرت بشن نا کجا آبادِ هیپوفیز میانی (ازین قسمت مغز خوشم نمیاد)
________
شکوه داره شکوه این چند ماهه رو حذف میکنه از زندگیش... اون شکوه ضعیف و منزوی باید بره به قعر هرچی خاطره ی متروکه و شکوه قبلتر از شکوه منزوی و ضعیف دوباره جون بگیره..
"من قید تور
میگفت اگه قراره وقتی حالم بده شعر بگم، حاضرم همه ی عمرم رو تو این وضعیت روحی نکبت بگذرونم.
من شاعر نیستم ولی واسه نوشتن دو خط متن هم یه حالی لازمه که تهش به اشک برسه.
اتفاقا یکی دو شب پیش داشتم به آخر قصه امون فکر میکردم، انقد تلخ واسه خودم تمومش کردم که گریه تنها چاره اش بود.
ولی فرق داره. حال نوشتن فرق داره. حال تلخ نوشتن فرق داره.
تلخ نیستم این روزا.
همین.
.
.
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست..
حالا این عمه من خوبه هروقت میاد رشت میره رازقی و شکم الملوکو کبابی فلان و بسار کلی به خودش میرسه..
ما
۹ تا آدم عاقل و بالغ رفتیم دربند املت زدیم بر بدن کلا شد ۱۲۰تومن
میخواست مارو به کشتن بدهههه که چرا واسه املت انقد پول دادین..
البته
نظرشون اینه اگه عاقل بودین اینقد پول پای املت نمیدادین..ولی به قول
آروین اینجوری خودمونو توجیح کردیم که نهههه خوب بود گوجه گرون شدهههه..
پ.ن:یادم باشه حق تبلیغو از این رستورانایی که نام بردم بگیرم
کریمه:
سلام بر جهاد گران فرهنگی گروه تاتر جابر
شرمنده طولانیه ، بعد تقریبا یکماه انقد دلت پر میشه که فقط باید بنویسی تا اروم شی
من مشهد این تاتر ارزشمند رو دیدم
جابر مسیح من ، که یکی از بیننده ها نوشته بود خیلی منو متحول کرده بود حتما میخواستم ببینم ولی نمیشد ، اومدیم عید مشهد ، بنری تو حرم امام رضا(ع )دیدم که شوکه شدم ، تاتر جابر تو حرم امام رضا(ع)؟ 
ادامه مطلب
کریمه:
سلام بر جهاد گران فرهنگی گروه تاتر جابر
شرمنده طولانیه ، بعد تقریبا یکماه انقد دلت پر میشه که فقط باید بنویسی تا اروم شی
من مشهد این تاتر ارزشمند رو دیدم
جابر مسیح من ، که یکی از بیننده ها نوشته بود خیلی منو متحول کرده بود حتما میخواستم ببینم ولی نمیشد ، اومدیم عید مشهد ، بنری تو حرم امام رضا(ع )دیدم که شوکه شدم ، تاتر جابر تو حرم امام رضا(ع)؟
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم ./
اصولا وقتی میایم مرخصی و مخصوصا اگه شمال باشیم تو خونه بند نمیشیم ، نمیتونم ، تهران که هستم خیلی تو خونه ام ، میام اینجا تلافی میکنم . رفتیم النگ دره ، انقد ذوق زده شدم که روزای زوج جنگل برای ماشینا بسته میشه و فقط مخصوص پیاده روی و دوچرخه سواریه ، این شد که بعد دو سه سال دوباره سوار دوچرخه شدم ! خب خیلی زود نفسم بند اومد ، پاهام کشش نداشت مخصوصا اینکه جاده ی جنگل خیلی سربالایی و پایینی داشت یکم دوچرخه سواریش سخت بود، ام
انقد که ننوشتم، نوشتن یادم رفته انگاری. صفحه های خالی بعد از چند دقیقه همچنان خالی اند. پس از مدت ها به درس خواندن علاقه مند شدم، علاقه مند که نه ولی اکراهی هم در کار نیست. خستگی روحم به جسمم منتقل شده و به همین هم راضی ام. همین که ذهنم هی خودزنی نکند، دلم هی خودزنی نکند برایم کافیست.
نگفتم پدربزرگم فوت شد، پانسیون بوده ام و بعد از پانسیون روحیه ی بدی داشتم، حس ناامیدی، بی حوصلگی بر من غالب شده بود. خواهر دومی ام بعد از کلی وقت که از آزمون استخدا
دیدمت از دور
خسته بود پاهات
گفتی از دست این آدما خسته ام
زخماتو شستم، بالتو بستم
.
.
گفت شنبه میاد تهران. یکی دو روز کار داره.
گفت سعیدم اینجاست باهم میاییم
من ولی نمیدونم چرا فقط گریه ام گرفت..
میدونم نمیبینمش.
.
.
نذار بمونه غمت رو دلم عشقِ دردسرساز..
چرا انقد گرفتار توعم؟
میگی باید برم اما
نمیتونی
نمیتونم
.
.
متنفرم از اینکه حتی اینجاهم مجبورم خودمو سانسور کنم..
.
.
سعید پست گذاشته بود تو یه تیکه اش این آیه رو نوشته بود "و ان لیس للانسان الا ما سعی"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها